امشب حالت خوب نیست

دخترنازم الان ک می نویسم ساعت۳نیمه شب و بغض سنگینی تو گلوم نشسته کلا وبلاگمو فراموش کردم تاامشب...چندروزه بشدت سرما خوردی این رفلاکس لعنتی هم برگشته از سرشب چندبار بالا آوردی دیگع کلافهشدم ک چیکار کنم بخدا داغون میشم وقتی تن ظریفتو می بینم....خسته شدم از اینکه هرکس دیدت گفت وااایچقد ریزه...چرا بزرگ نمیشه...از نگاهای پرازترحم ک پشت بندش یه آخیهههه هست دلم میگیره این چندروزبخاطر مریضیت بیشترهم لاغرشدی واین بیشتر ازهرچیزی عذابم میده ...یعنی از وقتی غذا خوردنو شروع کردیاینقده با اشتها میخوردی که من کیف میکردم ...اما الان شیرهم بزور میخوری خیلی بیقرارشدی همه میگنمیخواد دندونت دربیاد اما فعلا ک خبری نیس ومن همچنان باهراشکت اشک می ریزم دخترم مادربودن سخته ومن اعتراف میکنم گاهی کم می آورم ...شاید هم بقول دیگران من زیاد ازحد حساسم ...باهرواکسنت من از توهم بیشتراشک ریختم باهر سرفه ات مردم و زنده شدم وهمچنان هم ادامه دارد...تمام وقتم صرف سرچ کردندرمورد مسایل مربوط ب رشد و وزن و بیماری و تربیت تو درنت میگذرد ..‌عموت اسمتو گذاشت اینترنتی چونمیگ تو با اینترنت بزرک میشی اما خوشکل من نمیتونم بیخیال باشم میترسم آخر این همه نگرانی دیوانه امکند...کاش زودتر بزرگ بشی...کاش ی کم وزن بگیری...کاش....البته خداروشکر تو دختر خیلی باهوشی هستی یهدختر ظریف و زبر و زرنگ...تو یک ماهت بود رفتی سرشکم و از ماهگی غلت زدی از۴ماهگی تلاش کردی رویشکم بری والان ک ۶ماهه هستی غیر ازینکه کامل روشکم میری داری تلاش میکنی چهاردست وپا بری....راستیخیلی هم فضولی خانوم شیطون...اصلا ی جابند نمیشه نمیدونم این همه انرژی ازکجا میاد حتی الان ک مریضیاماباز بی حال نیستی و درحال شیطونی کردنی اما می بینم چقد رفلاکس اذیتت میکند چقد سرفه میکنی و چقدسینه ات خس خس داردومن چقد غصه این حال تورو میخورم خدا میداند...


تاریخ : 18 اسفند 1395 - 06:41 | توسط : پری مامان | بازدید : 528 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی